loading...

فرار بلاگ

بازدید : 16
شنبه 13 اسفند 1401 زمان : 6:17

اصطلاحات انگليسي موسيقي

حالا که براي يافتن پاسخ موسيقي چيست؟ يا موزيک چيست؟ اين راه طولاني را تا اينجا آمده‌ايم، بد نيست که با هم نگاهي به اصطلاحات انگليسي اين موضوع نيز بياندازيم، تا در صورت برخورد با اين اصطلاحات، بدانيم که معادل چه واژه‌اي هستند.

Tune: در معناي اول اشاره دارد به همان آهنگ يا اثر موسيقي که به آن تيون گفته مي‌شود. معناي ديگر آن اشاره دارد به کوک کردن ساز، صداي انسان و يا هر صداي داراي فرکانس مشخص.

Ton: درج? بلندي و کوتاهي صدا و آواز؛ طرز؛ گفتار و يا لحن که به آن تون گفته مي‌شود.

Note: نشانه‌اي براي بيان صداي موسيقايي است. در زبان انگليسي اين کلمه به معني صدا نيز کاربرد دارد.

Chord: که در فرانسوي به صورت accord نوشته مي‌شود، همان آکورد است که از ترکيب چند نت تشکيل مي‌شود.

Movement: موومان (به فرانسوي: mouvement ) به معناي بخش کاملي از يک اثر بزرگ‌ترِ موسيقي است که خود آغاز و انجامي دارد. آثاري مانند سمفوني و کنسرتو و سونات هريک از چند موومان تشکيل مي‌شوند. گاه يک موومان از اثري در کنسرت‌ها اجرا مي‌شود، ولي اجراي هر اثر موسيقي وقتي کامل است که تمام موومان‌هاي آن اجرا شود.

Fugue: فوگ واژه‌اي برگرفته از ريشه‌اي لاتين و به معناي فرار و ناپايداري است. مفهومِ فوگ در موسيقي، يک فرم با ساختاري کنترپوانتيک است که در دو يا چند صدا و بر اساسِ يک درونمايه (سوژه) ساخته مي‌شود. سوژه در ابتدا به تنهايي و بدون همراهي معرفي مي‌گردد، سپس مجدداً در تمامي قطعه با همراهي صداهاي ديگر، بارها بازنوازي، تقليد و تکرار مي‌شود. اين تکرار و توالي هر بار در درجات و گام‌هاي متفاوتي به اجرا در مي‌آيد.

Texture: همان بافت موسيقي است که به معني لايه‌هاي صوتي همزمان و ارتباط بين آن‌ها در يک قطع? موسيقي است.

Color: رنگ، طنين يا تَمبِر (به انگليسي و فرانسوي: timbre، به ايتاليايي: timbro)، اما رنگ در موسيقي چيست؟ رنگ در موسيقي، عبارتي است براي توصيف کيفيت صدايي که از ساز موسيقي مخصوصي، به وجود مي‌آيد. به عبارت ساده‌تر، کيفيت احساس شنوايي توليدشده توسط تُن يک موج صوتي.

Tempo: تندا يا تمپو (به ايتاليايي: Tempo )، معياري از سرعت اجراي قطعه‌هاي موسيقي است. سرعت اهميت زيادي در اجراي موسيقي دارد و بر احساس ناشي از موسيقي تأثير مي‌گذارد. تمپوي قطعات موسيقي اروپايي تا پيش از دوره کلاسيک، بسته به نوع قطعه، کمابيش ثابت و معلوم بود.

Articulation: جمله‌بندي يا آرتيکولاسيون (فرانسوي: Articulation ‎) در تئوري موسيقي، بيانگر شيوه‌اي از نت‌نويسي براي تکنيک‌هاي اجرايي موسيقي است.

Dynamics: شدت که با عنوان «دايناميک» نيز شناخته مي‌شود، به بلندي صداي نت‌ها در موسيقي گفته مي‌شود؛ مثلاً بسته به ميزان محکم بودنِ ضربات مضراب سنتور يا شستي‌هاي پيانو، شدت صدا فرق مي‌کند. نوانس‌ها را در زيرِ نُت‌ها، آکوردها يا يک جمله? موسيقايي مي‌نويسند تا مشخص شود با چه شدتي اجرا شوند.

Beat: بع معناي ضرب است، اما ضرب در موزيک چيست؟ در واقع ،ضرب در موسيقي عبارت است از واحد هاي زماني، که شنوندگان معمولاً در حال شنيدنِ موسيقي با حرکاتِ موزون و هماهنگ بدن يا به وسيله ي دست زدن يا پا زدن با آن همراهي ميکنند. رهبر ارکستر با حرکات دست در فضا آن ها را مشخص مي کند. ضرب ، واحد اندازه گيريِ ضربان هاي ريتمي در موسيقي است.

Bar: ميزان يا ترازه يا ترازک در موسيقي، نشانه‌هايي است که براي مشخص کردن دوره‌ها و تعداد ضرب در هر دوره، و تشخيص همه? نکته‌هاي وابسته وضع شده‌است. هر دوره به‌وسيله? خطي عمودي، که حامل را قطع مي‌کند، از دوره‌هاي پس و پيشِ خود جدا مي‌شود. محتواي ميان هر دو خط عمودي را ميزان و خط‌هاي عمودي را خط ميزان مي‌نامند.

اصطلاحات انگليسي موسيقي

حالا که براي يافتن پاسخ موسيقي چيست؟ يا موزيک چيست؟ اين راه طولاني را تا اينجا آمده‌ايم، بد نيست که با هم نگاهي به اصطلاحات انگليسي اين موضوع نيز بياندازيم، تا در صورت برخورد با اين اصطلاحات، بدانيم که معادل چه واژه‌اي هستند.

Tune: در معناي اول اشاره دارد به همان آهنگ يا اثر موسيقي که به آن تيون گفته مي‌شود. معناي ديگر آن اشاره دارد به کوک کردن ساز، صداي انسان و يا هر صداي داراي فرکانس مشخص.

Ton: درج? بلندي و کوتاهي صدا و آواز؛ طرز؛ گفتار و يا لحن که به آن تون گفته مي‌شود.

Note: نشانه‌اي براي بيان صداي موسيقايي است. در زبان انگليسي اين کلمه به معني صدا نيز کاربرد دارد.

Chord: که در فرانسوي به صورت accord نوشته مي‌شود، همان آکورد است که از ترکيب چند نت تشکيل مي‌شود.

Movement: موومان (به فرانسوي: mouvement ) به معناي بخش کاملي از يک اثر بزرگ‌ترِ موسيقي است که خود آغاز و انجامي دارد. آثاري مانند سمفوني و کنسرتو و سونات هريک از چند موومان تشکيل مي‌شوند. گاه يک موومان از اثري در کنسرت‌ها اجرا مي‌شود، ولي اجراي هر اثر موسيقي وقتي کامل است که تمام موومان‌هاي آن اجرا شود.

Fugue: فوگ واژه‌اي برگرفته از ريشه‌اي لاتين و به معناي فرار و ناپايداري است. مفهومِ فوگ در موسيقي، يک فرم با ساختاري کنترپوانتيک است که در دو يا چند صدا و بر اساسِ يک درونمايه (سوژه) ساخته مي‌شود. سوژه در ابتدا به تنهايي و بدون همراهي معرفي مي‌گردد، سپس مجدداً در تمامي قطعه با همراهي صداهاي ديگر، بارها بازنوازي، تقليد و تکرار مي‌شود. اين تکرار و توالي هر بار در درجات و گام‌هاي متفاوتي به اجرا در مي‌آيد.

Texture: همان بافت موسيقي است که به معني لايه‌هاي صوتي همزمان و ارتباط بين آن‌ها در يک قطع? موسيقي است.

Color: رنگ، طنين يا تَمبِر (به انگليسي و فرانسوي: timbre، به ايتاليايي: timbro)، اما رنگ در موسيقي چيست؟ رنگ در موسيقي، عبارتي است براي توصيف کيفيت صدايي که از ساز موسيقي مخصوصي، به وجود مي‌آيد. به عبارت ساده‌تر، کيفيت احساس شنوايي توليدشده توسط تُن يک موج صوتي.

Tempo: تندا يا تمپو (به ايتاليايي: Tempo )، معياري از سرعت اجراي قطعه‌هاي موسيقي است. سرعت اهميت زيادي در اجراي موسيقي دارد و بر احساس ناشي از موسيقي تأثير مي‌گذارد. تمپوي قطعات موسيقي اروپايي تا پيش از دوره کلاسيک، بسته به نوع قطعه، کمابيش ثابت و معلوم بود.

Articulation: جمله‌بندي يا آرتيکولاسيون (فرانسوي: Articulation ‎) در تئوري موسيقي، بيانگر شيوه‌اي از نت‌نويسي براي تکنيک‌هاي اجرايي موسيقي است.

Dynamics: شدت که با عنوان «دايناميک» نيز شناخته مي‌شود، به بلندي صداي نت‌ها در موسيقي گفته مي‌شود؛ مثلاً بسته به ميزان محکم بودنِ ضربات مضراب سنتور يا شستي‌هاي پيانو، شدت صدا فرق مي‌کند. نوانس‌ها را در زيرِ نُت‌ها، آکوردها يا يک جمله? موسيقايي مي‌نويسند تا مشخص شود با چه شدتي اجرا شوند.

Beat: بع معناي ضرب است، اما ضرب در موزيک چيست؟ در واقع ،ضرب در موسيقي عبارت است از واحد هاي زماني، که شنوندگان معمولاً در حال شنيدنِ موسيقي با حرکاتِ موزون و هماهنگ بدن يا به وسيله ي دست زدن يا پا زدن با آن همراهي ميکنند. رهبر ارکستر با حرکات دست در فضا آن ها را مشخص مي کند. ضرب ، واحد اندازه گيريِ ضربان هاي ريتمي در موسيقي است.

Bar: ميزان يا ترازه يا ترازک در موسيقي، نشانه‌هايي است که براي مشخص کردن دوره‌ها و تعداد ضرب در هر دوره، و تشخيص همه? نکته‌هاي وابسته وضع شده‌است. هر دوره به‌وسيله? خطي عمودي، که حامل را قطع مي‌کند، از دوره‌هاي پس و پيشِ خود جدا مي‌شود. محتواي ميان هر دو خط عمودي را ميزان و خط‌هاي عمودي را خط ميزان مي‌نامند.

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 5

درباره ما
موضوعات
آمار سایت
  • کل مطالب : 26
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 12
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 20
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 47
  • بازدید ماه : 46
  • بازدید سال : 105
  • بازدید کلی : 256
  • <
    پیوندهای روزانه
    آرشیو
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    کدهای اختصاصی